به گزارش راهبرد معاصر؛ ایالات متحده آمریکا براساس سیاست های ژئواستراتژیک خود به دنبال خروج از منطقه غرب آسیا و تمرکز بر روی رقیب اصلی یعنی جمهوری خلق چین میباشد. بر همین اساس پس از انعقاد توافق نامه دوحه میان ایالات متحده آمریکا و طالبان، توافق گردید تا نیروهای آمریکایی طی چهار مرحله (تا 11 سپتامبر 2021) خاک افغانستان را ترک کنند و در مقابل گروه طالبان نیز ارتباط خود را با شبکههای تروریستی همچون القاعده قطع نماید. پس از انعقاد این توافق نامه در عوض تقویت مذاکرات میان گروههای افغانستانی، ما شاهد آغاز موج جدید حملات طالبان با 85 هزار نیروی آماده به رزم، برای تصرف مناطق جدید و احیاء «امارت اسلامی» هستیم. بسیاری از کارشناسان و دولتهای خارجی مانند چین معتقدند که خروج غیر مسئولانه آمریکا از افغانستان میتواند آینده این کشور را به سمت جنگی بیپایان سوق دهد. اکنون سوال اساسی آن است که با خروج نیروهای ائتلاف آمریکایی دولت مرکزی در کابل سقوط خواهد کرد؟ آیا امکان کنترل تنش در میان گروههای افغانستانی و تشکیل دولت وحدت وجود دارد؟ در صورت به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران باید چه سیاستی در قبال این گروه اتخاذ کنیم؟ در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا به بررسی و تحلیل آخرین تحولات افغانستان بپردازیم.
به گزارش «وال استریت ژورنال» با آغاز ماه می و موعد خروج نیروهای ائتلاف آمریکایی از افغانستان بین 50 تا 70 ناحیه از 387 ناحیه افغانستان به تصرف طالبان درآمده است. با انتشار فیلم و تصاویر از حضور نیروهای طالب در دروازه غربی مزار شریف چهارمین شهر بزرگ افغانستان، این نگرانی در میان ناظران بینالمللی به وجود آمده است که پس از خروج نیروهای آمریکایی سرنوشت افغانستان به کدام سو خواهد رفت؟ طبق برآوردهای آژانسهای اطلاعاتی آمریکا، دولت افغانستان توان مقاومت در برابر طالبان را ندارد و احتمالا پس از 6 ماه سقوط خواهد کرد. بسیاری از تحلیلگران سیاسی- امنیتی معتقدند خروج ناگهانی و غیرمسئولانه آمریکا از افغانستان موقعیت متزلزل دولت مرکزی این کشور را بیش از پیش متزلزل ساخته و زمان مناسب برای مذاکره میان اقوام، مذاهب، گروهها و جریانهای افغانستانی را ازبین برده است. در چنین شرایطی به نظر میرسد گسلهای امنیتی در افغانستان فعال شده و این کشور به سمت جنگ داخلی حرکت میکند.
تحولات میدانی در افغانستان نشان دهنده آیندهای مبهم و پیچیده را میدهد. کارشناسان حوزه افغانستان دست کم 4 سناریو را پیرامون آینده این کشور محتمل دانستند. سناریو نخست را میتوان بقا دولت اشرف غنی دانست. با توجه به پیش روی میدانی طالبان و ضعف دولت مرکزی برای سازماندهی و مبارزه با این گروه به نظر میرسد احتمال تحقق سناریو اول بسیار ضعیف میباشد. سناریو دوم مذاکره میان طالبان و شخصیت ها سیاسی کابل است که منجر به تشکیل دولت وحدت ملی شود. به نظر میرسد ایران و روسیه از جمله حامیان این سناریو باشند. در این سناریو منافع تمامی طرفین تامین شده و به احتمال زیاد صلحی پایدار در افغانستان حاکم میگردد. سناریو سوم میتواند یکی از سناریوهای مطلوب گروه طالبان باشد که طی آن نیروهای نظامی طالب به سرعت بخش وسیعی از خاک این کشور را اشغال کرده و بلافاصله وارد مذاکرات سیاسی شوند تا از این طریق امتیازات سیاسی قابل توجهی در مذاکرات احتمالی با دولت افغانستان به دست آوردند. پاکستان از جمله طرفداران تحقق این سناریو است. سناریو آخر درباره آینده افغانستان را میتوان جنگ داخلی طولانی مدت و تجزیه این کشور دانست. بیشک تحقق این سناریو نقشه امنیتی منطقه را دگرگون کرده و به شکل مستقیم سبب رشد تنش و درگیریها میان اقوام حاضر در این کشور خواهد شد.
بهره سخن
پس از اشغال نظامی افغانستان توسط ارتش ایالات متحده آمریکا در سال 2001، دولتمردان آمریکایی خبر از نابودی طالبان و نوید شکلگیری دموکراسی جدید را در قلب غربآسیا را میدانند. اکنون نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا، پس از 20سال با 7 هزار کشته، صد ها زخمی و هزاران آواره آماده ترک خاک افغانستان میشود. پیشبینی میشود «دولت شکننده» در کابل توان مقابله با حملات نیرویهای آموزش دیده طالبان را نداشته باشد و این کشور بار دیگر وارد جنگ داخلی خواهد شد. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران باید بیش از پیش به مرزهای شرقی خود توجه کند. اگر افغانستان وارد جنگ داخی شود، فضا برای قریب به 20 گروه تروریستی که در این کشور اعلام موجودیت کردند باز خواهد شد و نیروهای سپاه قدس و لشگر فاطمیون مجبور می شوند که تمرکز خود را از سوریه و عراق کاسته و بر روی مرزهای شرقی ایران و مرزهای غربی افغانستان متمرکز کنند. دیگر آسیبی که آغاز جنگهای داخلی در افغانستان میتواند برای ایران به ارمغان بیاورد؛ مهاجرت صدها افغان به ایران و ایجاد ده ها بحران اجتماعی، اقتصادی و امنیتی متعدد در داخل کشور شود. این تهدیدات سبب آن میگردد تا مقامات ارشد نظام به دور از هیاهوهای رسانهای و سطحی، با توجه به منافع و امنیت ملی کشور تصمیم گرفته و تمرکز خود را بر روی تشکیل دولت «وحدت ملی» در افغانستان بگذارد.